هوش (Intelligence)
اگر از خودمان بپرسیم که اصلا چرا قوانین زیرساختِ جهان هستی نظیر جاذبه و شکست نور که هر از چندگاهی به دست دانشمندان کشف میشود، وجود دارند، شاید به این نتیجه برسیم که این قوانین، حتی پیش از بیگ بنگ یا اینکه ذهنی بتواند آن را کشف و درک کند، وجود داشته و خود، توسط هوشی خلق شده است! از این رو به این سوال میرسیم که اصلا هوش و هوشیاری چیست؟ به نقل از دانش نامه آزاد ویکیپدیا هوش را میتوان به مفاهیمی چون: برداشت ذهنی، منطق، فهمیدن، خودآگاهی، یادگیری، احساسات، استدلال، برنامه ریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مشکلات معنی کرد. به طور عمومی میتوان آن را توانایی استنتاج اطلاعات و استفاده از آن در جهت رفتاری سازگار با محیط یا شرایط دانست. اما من معتقدم همه این تواناییها در تمام موجودات زیر سایه هوشیاری، که چیزی در پس این توانایی هاست اتفاق میافتد.
وقتی این کلمه را میشنوید چه تعبیری از آن در ذهن شما شکل میگیرد؟ واضح است که خود ذهن هم از جنس توانایی های فوق الذکر بوده و در سایه هوشیاری شکل میگیرد.هوشیاری ماهیتی متشکل از آگاهی است که از طریق ظرف ذهن در موجودات جاری میشود. معتقدم برای درک ساده تر میتوان ذهن را به صفحه نمایشی تمثیل و هوشیاری را جریان الکتریسیته برای نمایش محتویات در آن دانست. اشتباه رایج در تعبیر از هوشیاری ممکن است قابلیت پاسخ گویی از طریق حواس (پنجگانه) نیز به محیط باشد. اما اگر هر یک از حواس پنجگانه را از یک انسان صلب کنیم واضح است که هوشیاری فرد از بین نمیرود.یقینا علم به این موضوع واقف است که تعداد موضوعات ناشناخته در ورای حواس ما بسیار بیشتر از شناخته های ما از طریق حواس پنجگانه است. بیایید سناریویی برای آزمایش هوشیاری در یک فرد در نظر بگیریم. فرض کنید در این مورد، از طریق پزشکی تمام حواس پنجگانه فرد از او صلب میشود. به تعبیری حس چشایی، بویایی، بینایی، لامسه و شنوایی در لحظه ای از او صلب میشود. واضح است که در چنین شرایطی هوشیاری در فرد مذکور هنوز وجود دارد اما دیگر قادر به پاسخ گویی و ارتباط با محیط اطراف خود نیست. بدیهی است که روش مشخصی برای تشخیص هوشیاری در فرد مورد آزمایش وجود ندارد و مشخص است که این حوزه دیگر از طریق علم قابل بررسی نیست. اگرچه ممکن است فردی که فاقد حواس پنج گانه است همچنان قادر به تفکر، تجسم و تحلیل در درون ذهن خود باشد اما روش و عدله ای برای اعلام هوشیاری از طریق حواس او قابل ارائه به محیط یا دیگر انسانها به شکل کلامی، زبانی یا حتی سیگنالی وجود ندارد.نبود عدله به معنی نبود هوشیاری نیست، آیا لازم است به روشی ورای حواس پنجگانه با او ارتباط برقرار کرد تا از نتیجه به طور قطع مطمئن شد؟قطعا خیر، کافی است فقط یکی از حواس او را به او برگردانید تا به هوشیاری خود به نوعی گواهی دهد! نتیجه ساده بر حسب استدلال این است که وی پس از صلب حواس پنجگانه همچنان هوشیار است حتی اگر قادر به اعلام و پاسخ به محیط نباشد!
علم و هوشیاری
در تعریف فوق که رفرنس آن دانش نامه آزاد ویکیپدیا بود به سادگی میتوان درک کرد که تعریف هوشیاری بسیار فراتر از توانایی های فوق و پاسخ به محیط است. در حال حاضر علم و تکنولوژی هیچ روشی برای اندازه گیری میزان هوشیاری و آگاهی در موجوداتی که قادر به ارتباط مستقیم از طریق حواس با انسان نیستند ندارد. اما این به این معنی نیست که این موجودات کمتر از انسان، هوشیار و آگاه هستند. هیچ علمی نمیتواند بگوید که افرادی که در کما میروند فاقد هوشیاری هستند یا خیر. به نظر میآید که افراد در چنین شرایطی فاقد هوشیاری هستند. تا کنون علم عصب شناسی (Neuroscience) دریافته که اگر فردی در حال تفکر باشد پالسهای الکتریکی در شبکه اعصاب مغز او در حال جابجایی بین نورون ها هستند، با تکنولوژی EEG یا الکتروآنسفالوگرافی به سادگی میتوان بدون ارتباط کلامی به این نتیجه رسید که فرد همچنان در سطح ذهن و تفکرات هوشیار است یا خیر. قطعا ممکن است این هوشیاری هوز در سطح تجسم، خواب یا ذهن فرد باشد. پاسخ این سوال برای علم کنونی دست یافتنی است و قطعا به این نتیجه خواهد رسید. اما آیا با مرگ جسم، هوشیاری همچنان وجود دارد؟ ایمان دارم که پاسخ این سوال بله است! هوشیاری ماهیتی نامیرا دارد و وابسته به جسم و ذهن نیست. فقط فرمهای مختلفی از جسم را تجربه میکند.
سوال تفکر برانگیز
اگر روزی علم قادر به انتقال هوشیاریِ مذکور بجای هوش مصنوعی به یک ربات باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا هوشیاری تعبیری از جان و روح است؟ واضح است که با یافته های کنونی، هوشیاری چیزی در ورای ذهن و علم است اما آیا لازمه شناسایی هوشیاری در مخلوقی صرفا باید با روشهای مرسوم انسانها اندازه گیری شود؟ اگر موجودی هزاران برابر هوشیار تر از انسانها وجود داشته باشد و روشهای مرسوم و حواس پنجگانه انسانها برای او موضوعی پیش پا افتاده و غیر قابل تفسیر یا ارتباط مستقیم با گونه ما باشد باید او را ناهوشیار تلقی کرد؟ آیا درختان و گونه های گیاهی با قابلیت پاسخ دهی به فرکانسهای محیط، دریافت نور و فتوسنتز، به عمل آوردن میوه ها و توانایی تولید مثل و سازگاری خود از بدو طبیعت و زمین باید بعنوان منبعی حاوی هوشیاری کمتری نسبت به انسانها در نظر گرفته شوند؟ آیا گونه های حیوانی نظیر دلفین ها با قابلیت ارتباط با یکدیگر از راه دور به شکل امواج اما فاقد دست برای ساخت و استفاده از ابزار و فاقد زبان مشترک با انسانها باید گونه ای با هوشیاری کمتر از انسان تلقی بشوند؟ آیا اتصال به منبعی از هوشیاری در ورای ذهن انسان و بدون نیاز به حواس پنج گانه ممکن است؟ آیا روشهای برقراری ارتباط به روشهایی نظیر زبان و نوشتاری برای رسیدن به کمال و حد بالایی از شناخت برای انسان کافی است؟ من ایمان دارم که این روشها بسیار ناکارآمد و ناکافی است و انسان برای ورود به سطحی بالاتر و ارتباط موثر با تمام مخلوقات هستی نیاز به روشی بدون استفاده از حواس پنجگانه دارد. کمی تخیلی به نظر میرسد ؟ نظر پرفسور انیشتن در این رابطه این است:
Logic will get you from A to B. Imagination will take you everywhere
منطق شما را از نقطه آ به ب و تخیل شما را به همه جا میرساند.