من کیستم ؟
سوال ساده ای که حتی عالیجناب گوگلِ دانا و تمام دانش نامه های بشر قادر به پاسخ آن نیستند. علت ساده است. چون شناخت خودتان یک مفهوم شخصی و منحصر به فرد است و علاوه بر این مشخص نیست که منظور از (من) اشاره به چه چیزی است! درک ساده این سوال میتواند انسان را از بند هایی که سالها به دور خود تنیده رها کند و به سمت بینش و حسی زیبا و بشر دوستانه سوق دهد. بیایید با هم این موضوع را کمی بررسی و روی آن تفحص کنیم. بسیاری از بزرگان و فلاسفه تاریخ، این مسیر را مسیری به ژرفای درونی و شروع مسیری زیبا و حیرت انگیز میدانند!
مواظب باشید، لانه خرگوش بسیار عمیق است!
وقتی میگویید، من به چه چیزی اشاره میکنید؟
تا به حال به این فکر کرده اید که وقتی میگویید (من) منظورتان چه چیزی است؟ بیایید با هم پاسخ هایی ساده را بررسی کنیم و در مقابل ببینیم چرا این پاسخ ها صحیح نیست…
سوال ممکن : من فرزاد هستم.
پاسخ : قطعا این نام برای (من) در نظر گرفته شده است و ساده است که منظور از (من) اسم خودم نیست.
سوال ممکن : من یک مرد یا زن هستم.
پاسخ : با جراحی تغییر جنسیت باز هم من وجود دارد! واضح است که ما جنسیت خودمان نیستیم.
سوال ممکن :من یک پدر یا مادر یا همسر یا … هستم.
پاسخ : نقش های اجتماعی صفت من است نه خودِ من.
سوال ممکن : من تحصیلات، آموخته ها مدارک، دکتر، مهندس و القاب و عناوینم هستم.
پاسخ : تحصیلات من، آموخته های من است. خودِ من نیست.
هر نوع صفتی که به من میدهید مشخص است که صفتِ من است. اما ممکن است به این نتیجه برسیم که
آیا من بدنم هستم ؟
من معتقدم تنزل انسان به جسم فیزیکی، کم لطفی بزرگی در حق خود و خالق با شکوه این ماشین زیباست. بدن انسان فرمی از ماده و (ماشینی) است که در بعد سوم و جهان ماده، برای کسب تجربه و تکامل در در آن زندگی میکنیم. با بررسی بسیار ساده در مورد خودمان میتوانیم درک کنیم که با پیوند تمام قسمتهای اعضای بدن، ماهیت (من) عوض نمیشود و همچنان به قوت خود باقی است. حتی با جایگزین کردن این اعضا با اعضای مکانیکی و رباتیک هنوز (من) وجود دارد و از بین نمیرود. شاید به نقطه ای برسیم که من مغزم هستم و در آنجا زندگی میکنم. چون مغز را نمیتوان پیوند زد و این استدلالی عامه پسندانه است!
آیا من مغزم هستم ؟
مغز عضو مرکزی دستگاه عصبی انسان است که با از بین رفتن آن به طور قطع به نظر میرسد که ارتباط (من)، با جسم قطع میشود. اما چطور ممکن است مغزمان نباشیم ؟
مغز حاوی بافتهای چربی و غددی شامل غده هیپوفیز و غده صنوبری و مسئول ذخیره اطلاعات، کنترل بخشهایی از بدن و تنظیماتی از پیش ساخته است. دکتر Alan Fred wolf فیزیک دان کوانتومی و دانشمند آمریکایی تبار معتقد است که با جستجوی علمی و بررسی تک تک بخش های مغز میتوان نتیجه گرفت که ما در مغزمان نیستیم. آزمایش علمی دکتر Bruce lipton ، زیست شناس و دانشمند آمریکایی تبار نیز این مسئله را اثبات کرده است. اما برای درک بهتر و ساده تر به این مثال توجه کنید:
همانطور که نرم افزار داخل تلفن همراه را از سخت افزار فیزیکی آن، جدا میدانیم، به سادگی درک خواهیم کرد که سخت افزار فیزیکی و نرم افزار تلفن همراه، دو چیز جدا از هم هستند. پس به سادگی میتوان دریافت که مغز همان بخش فیزیکی و سخت افزاری است و نرم افزار آن شامل حافظه کوتاه و بلند مدت، آموخته ها، تحصیلات، شخصیت، شناخت ما از محیط و همه اکتسابات و باورهای ماست. عجیب است که در حین مرگ مغزی، این سخت افزار کاملا سالم با عملکرد بیولوژیک صحیح است اما خبری از وجود (من) نیست! این اتفاق در خواب و بیهوشی هم وجود دارد و (من) برای لحظاتی از جسم جدا میشود. پس بر حسب استدلال، این دو، از یکدیگر کاملا جدا هستند. همچنین درک کرده ایم که (من) ماهیتی است که به وجود و بودن خود از لحظه تولد تا کنون آگاه است، حتی پیش از شکل گیری ذهیتی درباره خودمان. حال آنکه سلولهای بدن هر هفت سال یکبار کاملا نو میشود و شما بدن ۷ سال پیش خود نیستید!!! نکته مهم و قابل تامل این است که مغز و همه اعضای بدن از وجود خود به عنوان (من) آگاه نیستند و با برداشتن یا پیوند قسمت هایی از بدن و حتی مغز، درک از وجود (من) همچنان باقیست. لازم به ذکر است که حتی بیماران آلزایمری به من اشاره میکنند و با نبود حافظه تجربه (من) همچنان وجود دارد.
تا اینجا، نتیجه گیری استدلالی این است که (من) همان نرم افزارِ مغز است که از این پس آن را (ذهن) مینامیم. بدیهی است که بدون تلفن همراه هم اطلاعات در جهان وجود داشته و دارد اما اختراعات تکنولوژیک ما این اطلاعات را در ظرفی کوچک ذخیره کرده است. آیا میتوان نتیجه گرفت که بدون مغز هم اطلاعات آن، به عنوان المانی غیر مادی وجود خواهد داشت و از بین نخواهد رفت ؟ من که شک ندارم اما اگر شما در این مورد شک دارید این موضوع را در مقاله دیگری با عنوان (همه چیز از ابتدای خلقت وجود داشته) توضیح داده ام!
استنتاج موقت
تا اینجا به نتایج و استدلال های ظاهرا خوبی رسیدیم. ذهن ماهیتی غیر مادی و غیر قابل رویت با چشم یا ابزارهای تکنولوژیک و دارای جنسی از اطلاعات و انرژی است که از بین نمیرود و شاید معنی ادامه زندگی پس از مرگ این باشد. شاید درک عمیق این موضوع کمی میل انسان به جاودانگی را سیراب کند و اشاره ای به کتاب اعمال ما که در کتب دینی آمده است. اطلاعات، ماهیتی نامیرا و غیر مادی دارد. همه چیز از اطلاعات و انرژی ساخته شده است. همچنین طبق قانون اصل بقای انرژی، انرژی از بین نمیرود فقط از حالتی به حالت دیگر در می آید. اما در پستهای آینده به بحث و گفتگوی بیشتری در این خصوص خواهیم پرداخت و ماهیت ذهن به عنوان ظرف کوچکی از اطلاعات با حجمی بالغ بر ۲/۵ میلیون گیگابایت را به بحث و بررسی خواهیم گذاشت و خواهیم فهمید که چطور ما ماهیتی نامحدود و فراتر از ظرف ذهن هستیم.
یک نظر :
علی رهیاری
جالبه و عجیب. تا حالا بهش فکر نکرده بودم!