آگاهی چیست؟

آگاهی چیست؟

آگاهی معادل واژه انگلیسی (Consciousness)

من، فرزاد رزاقی، ایران را مهد عرفان و منابع غنی از دانشی کم نظیر در موضوع شناخت دنیای درون و معرفتی عمیق می‌دانم. کتب عرفانی، شعرا و عرفای بی نظیری به زبان شیرین فارسی مطالبی ارائه کرده اند که تفحص و مطالعه در این حوزه به صرف سالها زمان نیاز دارد و از این بابت بسیار خوشحالم که در این کشور بی نظیر به دنیا آمده ام و زبان فارسی، زبان مادری من است. در مشاهدات من تا کنون به نظر می‌رسد که تمرکز شرق روی شناخت دنیای درون و تمرکز غرب روی شناخت دنیای بیرون بوده است که من این دو را متضاد هم نه، بلکه مکمل هم می‌دانماز آنجایی که همه چیز در خلقت دایره وار است و در واقع منشاء همه چیز، یک چیز است، انتهای شناخت درون و بیرون به یک جا ختم خواهد شد و این دو، در یک جا به ملاقات هم خواهند رسید که درک این موضوع انسان را از دوگانگی به یگانگی و نهایتا صلح و دوستی با خود و جهان هستی می‌رساند. من سالهای زیادی را در صرف تفحص درون و مطالعه عرفان شرق و غرب کردم. به نظر من انتقال این مطلب، به زبان و ادبیاتی مشترک و ذهنی خالی از تعصب نیاز دارد. علی ایحال و با شرایط موجود، پرداخت به این مطلب خالی از لطف نیست و حاوی درکی زیبا و عمیق است. لازمه این درک، ادبیات مشترک و تشریح برخی از کلمات و جلوگیری از ایجاد مفاهیم چتری در این حوزه است. فکر میکنم مناسب ترین کلمه ای که میتوان به آن پرداخت واژه آگاهی یا Consciousness باشد. آگاهی و هوشیاری دو موضوعی هستند که علت وجود آن به طور قطع برای علم مشخص نیست. اما این واژه یعنی چه ؟

به نقل از ویکی پدیا​

 (به انگلیسیConsciousness) تجربه و حس بودن در دنیای درون و بیرون است. توانایی دانا شدن و درک کردن (برای احساس کردن) یا کسب معرفت از رویدادها است. آگاهی به‌طور گسترده‌تر، حالت هشیار بودن کسی یا چیزی است. در فلسفهٔ ذهن، آگاهی با هوشیاری برابر نیست بلکه هر یک تعریف جداگانه‌ای دارد. برای نمونه، دیوید چالمرز تفاوت میان آگاهی و هوشیاری را این‌گونه بیان می‌کند. آگاهی، قرین روانشناختی هشیاری است.

واژه شناسی

روشن است که طی گذشت زمان و با ایجاد علوم و شناخت مفاهیم جدید، کلماتِ جدیدی هم برای توصیف آنها، به فرهنگ لغات زبان‌ها اضافه می‌شود. این علم و شناخت می‌تواند درونی یا بیرونی باشد. هر چند که در نوع نگاه وحدت یا یگانگی، درون و بیرونی هم وجود ندارد و همه چیز از یک چیز شکل می‌گیرد. مثالی در این حوزه می‌تواند کلمه Awareness باشد. این کلمه را بارها شنیده ایم و معنی آن را می‌دانیم اما فردی که به ادبیات در حوزه عرفان غرب آشناست، می‌داند که Awareness با Consciousness در فرهنگ غرب و فلسه ذهن به ویژه با تعبیر ادبیات عرفانی، کاملا متفاوت است و حال اینکه ما با داشتن چنین فرهنگ و دانش بی نظیری در ایران، هنوز معادل سازی مناسبی برای این کلمات نکرده ایم. من به شخصه تصمیم گرفتم در این حوزه و با اولین کلمه شروع کنم.با این که فکر میکنم زبان و علم ابزاری بسیار ناکارآمد در شناخت و توصیف این حوزه زیبا هستند و علم بیشتر برای توصیف جهان بیرون استفاده می‌شود، اما تلاش برای آن خالی از لطف نیست.

جستجوی گوگل

اگر این واژه رو گوگل کنیم به این جمله بر خواهیم خورد :

the state of being awake and aware of one’s surroundings : یعنی وضعیت بیدار و هوشیار بودن یک فرد از محیط اطراف.اما مشخص است که این ترجمه، حق مطلب را در بیان کلمه ادا نمی‌کند و این کلمه یک واژه چتری استاز طرفی اگر این واژه را مقابل واژه متضاد خود یعنی Unconscious به معنی بی هوشی قرار بدهیم واضح است که باز هم حق مطلب در خصوص ادراکی که این کلمه در عرفان غرب دارد ادا نشده استاگر بخواهم این کلمه را در حوزه عرفان تعبیر کنم شاید بتوان چنین جملاتی ای را برای توصیف آن به کار برد:

من فکر می‌کنم

آگاهی سرچشمه تمام چیزی است که وجود دارد و در حال تجربه شدن استماده، تعقل، ادراک، قوانین هستی، افکار، هوشیاری، ذهن، نظام‌های باوری و همه مکاتب میوه هایی از درخت آگاهی هستندشاید مثال خوردن سیب توسط آدم در بهشت، بخش ناچیزی از فهم چیزی باشد که انسان با آگاه شدن از آن به شرایط کنونی و نوع نگاه دوگانگی (Duality) و توهم جدایی Illusion of separation دچار شده و این درک همچنان رو به افزایش است تا با افزایش و تکامل خود، به منبع خود و یگانگی (Unity) باز گردد.آگاهی ماهیتی مادی و قابل اندازه گیری ندارد. آگاهی علت درک و تجربه همه چیز است و همه چیز از سرچشمه آگاهی در حال تجربه و درک شدن استشاید آیه ۷۲ سوره ص در قرآن کریم «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» اشاره ای مستقیم به این موضوع باشد که منظور از روح (عامل زنده بودنو ادراک، همان آگاهی و نتیجتا توانایی درک محیط و اتفاقات اطراف است که به تعبیری همان زنده بودن استآگاهی زاده نشده و نمی‌میرد، بلکه در جسم حلول کرده است و چند صباحی در جسم حضور داردگاهی فکر میکنم اگر بشود آگاهی را به اقیانوسی تشبیه کرد، ذهن انسان در بالاترین حد سواد و علم، تنها جرعه ای از این منبع بیکران استآگاهی مشخصات بارزی دارد که در عرفان غرب به آن اشاره میشود، آگاهی فرم و شکل و اندازه و هیچ معیاری از ماده و تمام آن چیزی که می‌شناسیم، ندارد.آگاهی فراسوی ذهن است. با ذهن قابل درک نیست و کیفیتی ادراکی محسوب می‌شود. آگاهی آسمانی بی پایان است که تفکر و عقل به ابرهای شناور در آن تشبیه شده اند.آگاهی حضور دائمی و ازلیِ حس (بودناست. آگاهی ناظر بی چشم است. آگاهی علت وجود جوهر تعقل و تفکر استآگاهی علت زنده بودن و ادراک استآگاهی ماهیتی بی فرم است که افکار و عقاید و همه تجربیات ممکن در آن شکل می‌گیرد، پلتفرمی است بی حد و مرز و از جنس فرا شناخت، که ادراک و افکار در آن شکل می‌گیردامروزه God یا خداوند هم یک مفهوم چتری استچون در جهان امروز بویژه ادیان هند خدایان بی شماری وجود دارندشاید آگاهی به تعبیری، وجه مشترک دنیای غرب و شرق از مبدا وجود و ذات یگانه خالق باشدشاید این توضیحات نیز برای ادراک این کلمه که اسامی بسیاری در فرهنگ و ادیان مختلف دارد کافی نباشد اما تلاشی بود در خور سواددر پایان اشاره می‌کنم به مصراعی از شعر زیبای مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی در مثنوی معنوی دفتر سوم:

Farzad Razzaghi

Farzad Razzaghi

Doctorate of Business Administration from Tehran University's Faculty of Management, the founder of Farasooyeh Zehn website, programmer, life coach and researcher.

نظر شما چیه ؟

Englishفارسی