واقعیت چیست؟

حقیقت این است که

واقعیتی مشخص وجود ندارد اما در ادامه مطلب به توضیحات کامل‌تری در این موضوع خواهیم پرداخت. واقعیت مفهومی است کاملا شخصی، به معنی آنچه که در حال وقوع و تجربه شدن است. واضح است که این مفهوم، یک ایده ثابت نیست و به اندازه انسان‌های روی زمین، تعبیر ذهنی از واقعیت وجود دارد. این یک واقعیت علمی و آزمایش شده است که آنچه که در ذهن شما مورد توجه نباشد آن را نمی‌بینید و بخشی از واقعیت شما محسوب نمی‌شود. منظور این است که وقتی که بدون توجه از کنار سوژه ای که در ذهن و مورد توجه شما نیست، رد می‌شوید، انگار در زندگی شما وجود نداشته و ندارد به طوری که اگر از شما سوالی در مورد سوژه ای که به آن توجهی نکردید بکنند، پاسخی برای آن سوال ندارید، چون فقط از کنار آن رد شده اید. مثال واضح دیگر این است که واقعیتِ یک کودک آفریقایی که در طبیعتِ بکر زندگی می‌کند و خود را نیازمند زندگی ماشینی و مدرن نمی‌داند با واقعیتِ یک کودک زاده شهر و رشد یافته در دنیای مدرن، کاملا تفاوت دارد و این دو کودک، هر یک واقعیت را دو چیز کاملا متفاوت می‌پندارند. کودک طبیعت گرا زندگی را وابسته به دوستی با طبیعت و کودک مدرن زندگی را وابسته به پول و تکنولوژی می‌بیند. با این تفاسیر می‌توان گفت که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به اندازه اذهان ساکنین کره زمین، تعابیری از واقعیت وجود دارد و چیزی به عنوان یک واقعیت مشخص و محض وجود ندارد.به سادگی میتوان گفت که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که هیچ چیز قطعیت ندارد بجز همین جمله اخیر!

واقعیت در دنیای امروز

واقعیت این است که همه ما برای اثبات واقعیت ذهنی خود به دیگران بسیار وقت گذاشته ایم و این گاهی خنده دار است! انسان آگاه و بیدار می‌داند که هر سخنی از هر کس، بیانگر ذهنیات و واقعیت ساخته درون اوست. اما واقعیتی که من آن را واقعیت عمومی می‌خوانم، چیست ؟ واقعیت عمومی واقعیتی است که اکثریت یک جامعه به واسطه شنیدن آن از رسانه ها و عمومی شدن آن، آن را به عنوان واقعیت پذیرفته اند که متاسفانه این واقعیت معمولا رفرنس مشخص یا تحقیق شده ای ندارد و افراد بر حسب شنیدن آن از رسانه ها یا عزیزانی که مورد اعتمادشان است به آن اعتماد و آن را باور کرده اند. شاید عجیب باشد اما سرنوشت جوامع را همین واقعیت عمومی رقم می‌زند. صرف نظر از اینکه زندگی در دنیای ذهن به شدت سخت و مانند زندانی تنگ برای روح است، زندگی و تصمیم گیری در سطح ذهنیت عمومی بسیار پر آسیب و حاوی اشتباهات مرسوم بسیاری است و تشخیص موضوعات درست از غلط در دنیای امروز کاری بسیار دشوار است مگر در صورت داشتن مهارت‌هایی نظیر تفکر انقادی یا تفکر نقادانه که در مقالات آینده بیشتر به آن اشاره خواهم کرد. اما درک این موضوع چه کمکی به فرد خواهد کرد ؟ ذهن انسان سرشار از قضاوت ها و مفاهیمی است که این مفاهیم را خودِ شخص آگاهانه و با تحقیق انتخاب نکرده است. انتخاب ها و تصمیم گیری‌ها در یک جامعه بر اساسِ ذهنیت عمومی کاری به شدت پر آسیب، پر‌ریسک و تحلیل نشده ای محسوب می‌شود و متاسفانه افراد آگاه و خردمند جامعه معمولا خود را در چنین موضوعاتی دخیل نمی‌کنند.

تعریف خردمند و فرزانه

 به تعریفی می‌توان گفت فرد خردمند و فرزانه کسی است که به این درک رسیده که آنچه که او واقعیت می‌پندارد، حقیقت محض نیست. تنها برداشت ذهنی او از واقعیت است و به اندازه انسان‌های روی زمین برداشت از واقعیت وجود دارد. انسان بیدار در جهانی فراسوی ذهن حضور دارد. درک عمیق این مفهوم انسان را در جایگاه فروتنی و خشوع قرار می‌دهد و فرد به این موضوع آگاه می‌شود که نوع ذهنیت و برداشت او از واقعیت، قطع به یقین نمی‌تواند بهترین حقیقت ممکن باشد.واضح است که انسان‌ها با اراده آزاد خلق شده اند و حق دارند واقعیت و ذهنیت خود را آزادانه برگزینند، هر چند که واقعیت آنها با واقعیت عمومی متفاوت یا غیر معقول به نظر بیاید. به نظر من در این انتخاب مرزی وجود ندارد مگر اینکه در انتخاب شخص، آسیبی معقول متوجه دیگران شود. به تعبیری ذهنیت، عینکی است نامرئی به چشمان انسان‌ها که آن ها را از دید حقیقت باز ‌می‌دارد. حقیقت در فراسوی ذهن انسان است.

من معتقدم

 که حقیقت، با ذهن انسان قابل تحقیق و بررسی نیست اما کیفیتی قابل ادراک است. انسان خردمند و فرزانه با درک این دیدگاه، عینک خود حاوی فیلترهای ذهنی را برمیدارد و به جنگ و بحث بر سر ذهنیت خود با دیگران نمی‌پردازد. در فردی حاوی این کیفیت، متانت و آرامشی ژرف دیده می‌شود و معمولا این افراد هیچ ذهنیتی را جدی نمی‌گیرند و افرادی شوخ طبع و خوش رو هستند. مطلبی از دانشمندی آلمانی تبار می‌خواندم که به دلیل علاقه زیاد به همسرش، تمام الگوهای ذهنی او را در نرم افزاری شبیه سازی کرده بود و در هر عملی، نرم افزار، عکس العمل مشابه همسرش را به او نشان می‌داد. ذهن انسان به سادگی قابل شبیه سازی در نرم افزار است اما آیا تا به حال از خود سوال کرده ایم که اگر ذهن ما در یک نرم افزار شبیه سازی بشود و روبروی ما قرار بگیرد در هر عملی با چه عکس العملی مواجه خواهیم شد؟ مطمئنا هر کس در برخورد با ذهنیتی مشابه خود شگفت زده می‌شود اما اگر رفتارهای این نرم افزار درصدی متفاوت از ذهنیات شما بشود، از رفتار شما با این نرم افزار میتوان نتیجه گرفت که شما چقد توانایی تعامل و تطبیق پذیری و چقدر متعصب و غیر قابل انعطاف خواهید بود. شاید این اتفاق در زندگی روزمره و مشاهده تفاوت‌ها در تعامل با دیگران، دائما در حال تکرار است و سمت قضاوت های ما بجای خودمان، بیشتر به سمت دیگران است. 

صلح با خودمان و فرازمینی‌ها

نکته عجیب این است که ذهن انسان ، افرادی را که نحوه تفکری مشابه خود دارد را آشنا و افرادی که تفکری مشابه ندارند را بیگانه می‌داند. این اتفاق در سطوحی از آگاهی به این دلیل می‌افتد که فرد خود را با هویت ذهنی خود، یکی می‌پندارد و هر گونه تهدید ذهنیت فرد، به منزله تهدید خود او به اشتباه تلقی می‌شود. با این تفاسیر به نظر شما آیا اکنون کره زمین قابلیت صلح جهانی را داراست یا هنوز در مرحله بلوغ و رشد آگاهی قرار دارد؟ به سادگی می‌توان درک کرد که بشر امروزی در ذهن و جهان بیرون گیر افتاده و واضح است که خروج از ذهن راهی برای صلح جامعه جهانی است. هر چند که در مورد صلح جوامع روی زمین شک ندارم که به لطف جامعه بیدار و اساتید معنوی، روزی محقق می‌شود اما اگر از من راجع به ارتباط بشر امروزی با موجودات فرازمینی حاوی ذهنیت و درکی کاملا متفاوت از واقعیت بپرسید پاسخ می‌دهم : قطعا وقت مناسبی نیست و انسان‌ها هنوز نیاز به رشد و آگاهی بیشتری دارند.

“perception is reality”

واقعیت برداشت تو از واقعیت است!

لی اتواتر
strategist Lee Atwater
Farzad Razzaghi

Farzad Razzaghi

Doctorate of Business Administration from Tehran University's Faculty of Management, the founder of Farasooyeh Zehn website, programmer, life coach and researcher.

نظر شما چیه ؟

Englishفارسی